دزآزما

آموزش بیوشیمی بالینی

معرفی ویروس کووید 19

نویسنده:
24 آگوست 20

در این ویدئو، قصد دارم ضمن معرفی اسیدهای نوکلئیک، ویروس کووید19 و ساختار ژنتیکی آن را برایتان توضیح دهم.

ویدئو: معرفی ساختار اسیدهای نوکلئیک و کروناویروس

کووید 19 (COVID-19) یک نوع کرونا ویروس است که بدلیل سرعت شیوع و شدت ابتلا، به یکی از معضلات علم پزشکی در قرن 21 تبدیل شده است و تاکنون هیچیک از روشهای درمانی یا پیشگیری، قادر به مهار این ویروس نشده است. اگرچه پیشرفت های زیادی در زمینه شناخت این ویروس انجام شده است، ولی یکه تازی ویروس همچنان ادامه دارد:

طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، تا انتهای مردادماه امسال، بیش از 21 میلیون نفر به این بیماری مبتلا شده اند و بیش از 760 هزار نفر جان خود را از دست داده اند:

امیدوارم ویدئوی آموزشی، برایتان مفید واقع گردد.

دکتر هادی انصاری هادی پور

بیوشیمی بالینی

دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراک

بيوسنتز پروتئين يا ترجمه (Translation mRNA)

3 ژوئن 10

محقق : رضا حاج اسفندیاری

برای مطالعه کامل تحقیق با عکس های مربوطه فایل word را دانلود کنید

فرآيندي است كه طي آن اطلاعات موجود در mRNA براي ساخت پروتئين مورد استفاده قرار مي‌گيرد. به بيوسنتز پروتئين ترجمه نيز گفته مي‌شود. زيرا در طي اين فرايند اطلاعات از زبان چهار حرفي موجود در اسيدهاي نوكلئيك به زبان 20 حرفي پروتئيني ترجمه مي‌شوند. فرآيند ترجمه به عوامل متعددي نياز دارد. پس از ساخته شدن پروتئين‌ها، بلوغ و پردازش آنها از طريق تغييراتي كه روي آنها صورت مي‌گيرد انجام مي‌شود. به كمك اين تغييرات ساختمان و عمل پروتئين‌ها تغيير مي‌يابد. تنظيم سرعت ساخت پروتئين‌ها به دو صورت كلي و اختصاصي انجام مي‌شود و در نهايت نيز وقتي نيازي به وجود پروتئين نباشد، در اثر كاتابوليسم، آنها را تجزيه مي‌كند ، از اسيدهاي آمينة آنها براي ساخت پروتئينهاي ديگر استفاده مي‌كند. سلول‌ها از نظر سنتز پروتئين متفاوت از يكديگرند، به گونه‌اي كه در گلبول‌هاي قرمز كاملا تمايز يافته،كه فاقد هسته بوده  بيوسنتز پروتئين صورت نمي‌گيرد. در ساير سلول‌ها براي حفظ غلظت آنزيم و ساير پروتئين‌ها ، مقدار زيادي پروتئين سنتز مي‌شود.

عوامل لازم براي ترجمه

1- الگو (mRNA)

2- مصالح ساختماني

3- آنزيم‌ها

4- انرژي

5- فاكتورهاي پروتئيني

6- tRNA

7- ريبوزوم‌ها

الگو كد ژنتيكي (Genetic Code)

اطلاعات سلولي به شكل توالي خطي و نوكلئوتيدها در DNA ذخيره مي‌شوند كه مشابه قرار گرفتن حروف الفبا در كنار هم و ساختن كلمات مختلف است. زبان DNA – چهار حرف دارد كه دو حرف آن بازهاي پوريني (آدنين و گوانين) و دو حرف ديگر بازهاي پيريميديني (ستوزين و تيمين) هستند. mRNA رونويسي شده از روي DNA نيز يك زبان چهار حرفي دارد. ولي با اين تفاوت كه در آن به جاي باز تيمين، باز اوراسيل وجود دارد. به اين ترتيب ملاحظه مي‌شود زبان DNA و RNA عمدتا يكسان هستند ولي از آنجا كه اطلاعات ژنتيكي بايد به زباني (پروتئين) ترجمه شوند كه داراي بيست حرف الفبا (اسيد آمينه) است. اين ترجمه موضوع پيچيده‌اي است كه به عوامل متعددي نياز دارد. قبل از همه بهتر است ببينيم كه مسئله انطباق حرف الفبايي دو زبان متفاوت چگونه حل شده است. درواقع از آنجا كه براي هريك از اسيدهاي آمينه بايستي حداقل يك رمز (كدون) وجود داشته باشد، بنابراين كدون هاي موجود در mRNA از گروه هاي سه بازي تشكيل شده اند. باتوجه به چهار نوع نوكلئوتيد، به طور كلي (64)43 نوع تركيب سه حرفي وجود دارند كه از بين آنها، 61 نوع رمز 20 اسيد آمينه و سه كدون باقيمانده (UAG, UGA, UAA) كه به نام «كدون هاي خاتمه دهنده» ناميده مي‌شوند، مسئول خاتمه ترجمه هستند.

به كدون هاي مربوط به اسيدهاي آمينه «با معني» (Sense) و به كدون هاي خاتمه دهنده «بي معني» (Nonsense) نيز گفته مي‌شود. از آنجا كه 61 نوع كدون مربوط به 20 نوع اسيد آمينه است، بيشتر اسيدهاي آمينه داراي چند كدون هستند. متيونين و تريپتوفان داراي يك كدون و آرژنين و لوسين و سرين هريك داراي 6 كدون هستند. به چند كدوني كه مربوط به رمز يك اسيد آمينه باشند در اصطلاح «كدون هاي مترادف» (Synoymous codons) گفته مي‌شود. تفاوت‌ كدون‌هاي مترادف عمدتا در باز سوم (باز 3’) آنها است. به اين خاصيت، چند رمزينگي (Degenerate code) گفته مي‌شود. به جز چند مورد استثنا (از قبيل اختلاف چند كدون باكتريايي و ميتوكندريايي با كدون‌هاي هسته‌اي در يك جاندار) كدون‌هاي ژنتيكي عمدتا در تمام موجودات يكسان هستند.

مصالح ساختماني:

اسيدهاي آمينه واحدهاي سازندة پروتئينها هستند و براي آن كه در ساختمان پروتئين قرار بگيرند بايد به tRNA هاي اختصاصي خود وصل شوند. به اين عمل فعال شدن اسيدهاي آمينه گفته مي‌شود.

فعال شدن اسيدهاي آمينه

پيام mRNA پس از اتصال آن به ريبوزوم توسط tRNA ها خوانده مي‌شود. tRNA ها درواقع مولكول هاي آداپتوري (Adaptor molecules) هستند كه هريك مختص يك نوع اسيد آمينه هستند كه با پيوند كووالان به آنها متصل شده‌اند. اين اتصال توسط آنزيم «tRNA آمينواسيل سنتتاز» (tRNA- aminoacyl synthetase) صورت مي‌گيرد. يك اسيد آمينه ممكن است داراي يك يا بيشتر tRNA باشد. آنزيم‌هاي آمينواسيل tRNA سنتتازها، اسيد آمينه را به انتهايي 3’ مولكول tRNA متصل مي‌كند. براي هر اسيد آمينه حداقل يك و گاهي اوقات دو آنزيم آمينواسيل tRNA سنتتاز وجود دارد. اين آنزيم ها در اتصال اسيد آمينه به tRNA بسيار اختصاصي عمل مي‌كنند. اتصال اسيدهاي آمينه به tRNA طي سه مرحله انجام مي‌گيرد.

1- ابتدا اسيد آمينه با استفاده از ATP فعال مي‌شود (واكنش 1). سپس tRNA وارد عمل شده AMP را از اسيد آمينه جدا و خود به آن وصل مي‌شود. در مرحلة سوم گروه پيروفسفات PPi تجزيه مي‌شود تا واكنش شماره 3 به صورت يك طرفه انجام شود. مجموع مراحل فوق را مي‌توان به صورت زير نشان داد:

+ PPi aa – + ATP ————à AMP aa                                            واكنش (1)

+  AMP  aa – tRNA ————à AMP  +  tRNA – aa                                           واكنش (2)

PPi ———————- 2Pi                                          واكنش (3)

+ AMP + 2Pi +  ATP+  tRNA  ————àtRNA- aa aa                                             واكنش كلي

واكنش كدون آنتي كدون (Codon-anticodon interaction)

خواندن  mRNA از جهت صورت مي‌گيرد و جفت شدن بازهاي mRNA و tRNA به صورت موازي و مختلف الجهت (Antiparallel) انجام مي‌شود. به طور كلي براي هريك از كدون‌هاي mRNA يك نوع tRNA وجود دارد.

فرضيه وابل (Wobble hypothesis)

برطبق اين فرضيه اگر نوكلئوتيدهاي mRNA در جهت  خوانده شوند، نوكلئوتيد سوم (انتهاي 3’) هر كدون مي‌تواند با نوكلئوتيد اول آنتي كدون (انتهاي 5’) مربوط جفت شود. همان‌گونه كه قبلا گفته شد، تفاوت كدون‌هاي مترادف كه مربوط به يك نوع اسيد آمينه هستند، درمورد نوكلئوتيد سوم آنهاست. اتصال اين نوكلئوتيد با اولين نوكلئوتيد آنتي كدون خيلي دقيق صورت نمي‌گيرد. به عبارت ديگر يك tRNA مي‌تواند به بيش از يك نوع كدون مربوط به يك اسيد آمينه متصل شود. چنين عدم دقت ظاهري در اتصال نوكلئوتيد اول tRNA «وابل» ناميده مي‌شود.

آنزيم‌ها

علاوه بر بيست نوع آنزيم آمينوآسيل tRNA سنتتاز، كه مسئول فعال سازي اسيدهاي آمينه هستند، دو نوع فعاليت آنزيمي زير در سنتز پروتئين وجود دارد.

پپتيديل ترانسفراز: اين فعاليت آنزيمي درواقع حاصل عملكرد متقابل RNA ريبوزومي زير واحد بزرگ و پروتئين‌هاي ريبوزومي است. درواقع اين آنزيم نوعي ريبوزيم است كه باعث ايجاد پيوند پپتيدي بين اسيدهاي آمينه متصل به tRNA هاي موجود در جايگاه P و A مي‌شود.

پپتيديل ترانس لوكاز: اين فعاليت آنزيمي هم وابسته به وجود RNA ريبوزومي و پروتئين‌هاي ريبوزومي (ريبوزيم) است. پپتيديل لوكاز باعث جابجايي tRNA موجود در جايگاه A به جايگاه P مي‌شود. عمل اين آنزيم با مصرف GTP صورت مي‌گيرد. به همين جهت به آن فاكتور G نيز گفته مي‌شود. بعدا خواهيم ديد سمومي مانند سم سياه سرفه و ديفتري باعث كار افتادن اين آنزيم مي‌شوند.

انرژي

انرژي مورد استفاده در سنتز پروتئين‌ها از دو منبع GTP, ATP تأمين مي‌شود.

tRNA ها

ساختمان tRNA هادر ترم اول توضيح داده شده است. . اجزاي سازنده tRNAها  و نقش هر يك از آنها در نمودار زير آمده است.

ريبوزوم

ساختمان كلي ريبوزوم در پروكاريوت‌ها و يوكاريوت‌ها شباهت اساسي دارد و از دو زير واحد كوچك و بزرگ ساخته شده‌اند. هريك از زير واحدها از دو بخش پروتئيني و RNA ريبوزومي ساخته شده است كه داراي نقش هاي ساختماني و آنزيمي مي‌باشند. ريبوزوم درواقع جايگاه سنتز پروتئين است و امكان برقراري ارتباط بين كدون‌هاي موجود در mRNA را با آنتي كدون‌هاي موجود در tRNA فراهم مي‌كند. همچنين با داشتن دو فعاليت آنزيمي باعث ايجاد پيوند پپتيدي و طويل شدن رشته‌هاي پلي پپتيدي در حال ساخت مي‌شود. اجزاي سازنده ريبوزوم ها  و نقش هر يك از آنها در نمودار زير آمده است.

فاكتورهاي پروتئيني

به عوامل پروتئيني گفته مي‌شود كه در هريك از مراحل مختلف شروع، ادامه و خاتمة سنتز پروتئين شركت مي‌كنند. اين فاكتورها برحسب مرحله‌اي كه وارد آن مي‌شوند به نام فاكتورهاي شروع (IF) ادامه (EF) و خاتمه (RF) ناميده مي‌شوند. تنوع فاكتورهاي مختلف پروتئيني در يوكاريوت‌ها بيسار بيشتر از پروكاريوت‌ها است. به اين ترتيب امكان تنظيم دقيق تر سنتز پروتئين در يوكاريوت‌ها وجود دارد.

مراحل سنتز پروتئين

باوجود تفاوت هاي كوچك، به طور كلي مراحل سنتز پروتئين در يوكاريوت‌ها و پروكاريوت‌ها بسيار شبيه به يكديگر و شامل مراحل زير است:

1- مرحله شروع

2- مرحلة ادامه يا مرحله طويل شدن

3- مرحلة خاتمه

4- مرحلة پردازش

بيوسنتز پروتئين در پروكاريوت‌ها

1- مرحله شروع

الف) تشكيل كمپلكس آغازگر S 30 اولين واقعه براي سنتز پروتئين محسوب مي‌شود.

تشكيل اين كمپلكس به موارد ذيل نياز دارد:

يك رشته  mRNA : mRNA پروكاريوت‌ها عمدتا پلي سيستروني است يعني داراي چندين كدون شروع است كه به هريك از آنها يك ريبوزوم مي‌تواند متصل گردد و ترجمه را انجام دهد.

فاكتورهاي شروع (IF3 , IF2 , IF1)

GTP

زير واحد s 30 ريبوزومي

– tRNA حامل فرميل متيونين (N-Fomyl methionyl – tRNA = fmet-tRNA)

اين tRNA با وجودي كه آنتي كدون مشابه tRNA متيونين دارد ولي متمايز از آن است. قرار گرفتن فرميل متيونين بر روي tRNA مربوط به آن طي دو مرحله انجام مي‌شود:

1- آنزيم آمينوآسيل tRNA سنتتاز متيونين را به tRNAfmet متصل مي‌كند.

2- سپس آنزيم ترانس فرميلاز (Transformylase) يك گروه فرميل را از N10 فرميل – تتراهيدروفولات (THF) به گروه آمين متيونين اضافه مي‌كند.

ب) مراحل تشكيل كمپلكس آغازگر s 30 به شرح زير است:

1- زير واحد s 30 همراه با    IF1 و  IF3 به مكان ويژه‌اي از mRNA وصل مي‌شود. در اين حالت توالي غني از بازهاي پوريني (AGG AGGU) كه تحت عنوان توالي «شاين دالگارنو» (Shine-Dalgarno sequence) ناميده مي‌شود، با توالي پيريميدني مكمل خود در s 16 rRNA جفت مي‌شود.در اين وضعيت كدون آغاز گر AUG در موقعيت مناسبي از زير واحد s 30 وصل مي‌شود و آنتي كدون فرميل متيونيل tRNA  كه به IF2وصل است در جايگاه P قرار مي‌گيرد به اين مجموعه كمپلكس آغازگر s 30 گفته مي شود. سپس هر سه  IF از كمپلكس آغازگر s 30  جدا شده بنابراين  زير واحد S 50 به آن وصل مي‌شود. به اين ترتيب كمپلكس آغازگر S 70 ايجاد مي‌گردد.

همانگونه كه قبلا گفته شد در ريبوزوم ، دو جايگاه براي قرار گرفتن آمينوآسيل tRNA وجود دارد كه تحت عنوان «جايگاه P» (Peptide site) و جايگاه «A» (Amino acid site) ناميده مي‌شوند.

فرميل ميتونيل tRNA. به طور كلي به استثناء فرميل متيونين  tRNA   كه در جايگاه P قرار مي‌گيرد ، ساير tRNA هاي حامل اسيد آمينه در جايگاه A قرار مي‌گيرند.

2– مرحله ادامه (طويل شدن)

عوامل موردنياز

در طي اين مرحله به تدريج tRNA هاي حامل اسيد آمينه كه آنتي كدون آنها مكمل با كدون‌هاي mRNA است كه در جايگاه A ظاهر مي‌شوند، قرار مي‌گيرند. براي انجام اين مرحله به دو فاكتور طويل كننده يعني EF-G, EFT و انواع tRNA هاي حامل اسيد آمينه احتياج است. EFT خود از دو جزء TU, TS تشكيل شده است. پس از قرار گرفتن اسيد آمينه دوم در جايگاه A، گروه كربوكسيل فرميل متيونين با گروه آمين اسيد آمينه دوم به كمك آنزيم پپتيديل ترانسفراز (Peptidyl transferase) از طريق پيوند پپتيدي به يكديگر وصل مي‌شوند. وجود rRNA 23S در عملكرد آنزيم پپتيديل ترانسفراز نقش اساسي دارد و در واقع مانند يك ريبوزيم عمل مي‌كند. تمامي tRNA هايي كه در مرحله طويل شدن عمل مي‌كنند و حامل اسيدهاي آمينه به جزء فرميل متيونين هستند براي عمل خود بايد به فاكتور GTP, EFT وصل باشند. با ايجاد پيوند پپتيدي tRNAfmet كه حالا فاقد اسيد آمينه است در جايگاه P و tRNA مربوط به اسيد آمينه دوم كه حالا حامل يك دي پپتيد است در جايگاه A قرار دارند.

مرحله جابجايي (ترانس لوكاسيون)

در مرحله بعد، ريبوزوم به اندازه سه نوكلئوتيد ( يك كدون) در جهت  در روي mRNA حركت مي‌كند كه در نتيجة آن tRNA حامل دي پپتيد به جايگاه P منتقل مي‌شود و tRNA اول خارج مي‌شود و جايگاه A براي پذيرش آمينو آسيل tRNA بعدي خالي مي‌شود. عمل جابه جايي توسط EF-G و با هيدروليز GTP انجام مي‌شود.

خاتمه:

عمل طويل شدن تا رسيدن به كدون خاتمه ادامه مي‌يابد. هنگامي كه يك كدون ختم در مقابل جايگاه A قرار گيرد، چون هيچكدام از انواع tRNA نمي‌توانند با كدون ‌هاي ختم جفت شوند، فاكتورهاي ختم(releasing factor)  RF1 يا RF2 وارد عمل مي‌شوند. فاكتورهاي ختم با القاي پپتيديل ترانسفراز موجب هيدروليز پيوند بين tRNA  و پلي پپتيد و در نتيجه آزاد شدن پلي پپتيد از جايگاه P مي‌شوند و در آخرين مرحله با وارد شدن فاكتور IF3 زير واحدهاي ريبوزومي از يكديگر جدا مي‌شوند.

هدف يابي پروتئين‌هاي ترشحي و غشائي

بيوسنتز پروتئينهاي ترشحي و غشائي بر روي ريبوزوم هايي كه در قسمت داخلي غشاي سيتوپلاسمي پروكاريوت ها قرار گرفته اند صورت مي‌گيرد و شباهت زيادي به بيوسنتز پروتئينهاي ترشحي و غشائي يوكاريوت‌ها بر روي ريبوزوم هاي متصل به شبكه آندوپلاسمي دارد.

بيلان انرژي بيوسنتز پروتئين

تشكيل هر پيوند پپتيدي نياز به چهار پيوند پر انرژي فسفات دارد. اين انرژي صرف اتصال اسيد آمينه به tRNA ، عمل شناسايي كدون – آنتي كدون و جا بجايي پپتيد از جايگاه A به P مي‌شود.

بيوسنتز پروتئين در يوكاريوت‌ها

مكانيسم بيوسنتز پروتئين در يوكاريوت‌ها مشابه پروكاريوت‌هاست و اختلافي كه بين بيوسنتز آنها مشاهده مي‌شود، ناشي از سازمان پيچيده‌تر سلول يوكاريوتي است.

مراحل سنتز

آغاز: مراحل شروع بيوسنتز پروتئينها در يوكاريوت‌ها به شرح زير است:

الف) تشكيل كمپلكس آغازگر S 40: تشكيل اين كمپلكس به موارد ذيل نياز دارد:

1- mRNA:  mRNA يوكاريوتها مونوسيتروني بوده و فاقد توالي شاين دالگارنو است ولي داراي يك توالي ترجمه نشدني است كه در انتهاي َ5 آن كلاهك 7- متيل گوانوزين تري فسفات قرار گرفته است. توالي ترجمه نشدني عمدتا در تنظيم سرعت رونويسي و كلاهك در حفاظت از انتهاي َ5 mRNA و نيز كمك به اتصال به ريبوزوم نقش دارد.

2– فاكتورهاي آغازگر

حداقل 10 فاكتور آغازگر در يوكاريوت ها شناخته شده كه به صورت (Eukaryotic initation factor) eIF نمايش داده مي‌شوند.

3- زير واحد S 40 ريبوزومي

4- tRNA (tRNA شروع): در يوكاريوت‌ها tRNA آغازگر (tRNAi)  متيونين غير فرميله را به كمپلكس S 40 منتقل مي‌كند. درواقع در يوكاريوت ها دو نوع tRNA مي‌توانند متيونين را منتقل كنند. نوع tRNAi و tRNAm با وجودي كه tRNAi فقط در شروع شركت مي‌كند و tRNAm متيونين‌هاي ديگر پروتئين را در آن قرار مي‌دهد ولي آنتي كدون هر دو نوع tRNA، كدون AUG را شناسايي مي‌كنند.

ب) مراحل تشكيل كمپلكس شروع S 40

ابتدا يك كمپلكس شروع اوليه توسط GTP, eIF2 و tRNA-met و زيرواحد S 40 به نام «كمپلكس سه تايي» (Ternary complex) به وجود مي‌آيد. در ادامه mRNA طي روندي پيچيده‌تر از پروكاريوت‌ها به اين كمپلكس منتقل مي‌شود. در مرحله بعد A 4 eIF- به وسيله يكي از زير واحدهاي خود به نام (Cap-Binding Protein) “CBP” به كلاهك متصل مي‌شود. متعاقب اين واكنش ساختمان دوم mRNA باز مي‌شود و زير واحد S40 ريبوزومي در طول آنها حركت مي‌كند تا اينكه به اولين AUG برسد. حركت اين زير واحد نياز به انرژي حاصل از هيدروليز ATP دارد. در مرحله بعد زير واحد S 60 به كمپلكس شروع S 40 وصل مي‌شود. براي اين اتصال و تشكيل كمپلكس S 80 نياز به eIF-5 و eIF-4C است. با تكميل اين كمپلكس فاكتورهاي آغاز كننده آزاد مي‌شوند.

مرحله طويل شدن

مشابه پروكاريوت هاست و به كمپلكس آغازگر S 80، tRNA هاي ناقل اسيدهاي آمينه، GTP و فاكتورهاي طويل كننده (Eukaryotic elongation Factor) eEF1 ,eEF2, eEF1 يا آنزيم ترانس لوكاز (Translocase) نياز دارد.

در مرحله اول آمينواسيل tRNA به صورت كمپلكس سه تايي.aa-tRNA, GTP)(eEF-1 وارد ريبوزوم مي‌شود. درحاليكه به آن فاكتورهاي ادامه  eEF-1،eEF1 متصل هستند. eEF-1 مشابه EF-TU پروكاريوتي وeEF-1 مشابه EFG- است.

مرحله ختم

مشابه مرحله ختم در  پروكاريوت‌هاست. ابتدا يك فاكتور آزاد كننده همراه با GTP ،كدون ختم را شناسايي مي‌كند و با اتصال آن به ريبوزوم، عمل ختم به وسيلة پپتيديل ترانسفراز انجام مي‌شود و بالاخره جدا شدن زير واحدهاي ريبوزومي با هيدروليز ATP صورت مي‌گيرد.

بيوسنتز پروتئين‌هاي ترشحي و غشائي

در سلول‌هاي يوكاريوتي، بخش زيادي از بيوسنتز پروتئين در سيتوپلاسم صورت مي‌گيرد. از طرف ديگر، آن دسته از پروتئين‌هايي كه بايد ترشح شوند يا در غشاء قرار گيرند توسط ريبوزوم هاي روي شبكه آندوپلاسمي ساخته مي‌شوند. درواقع اين پروتئين‌ها پيش از آنكه به محل عمل اصلي خود برسند بايد از غشاء شبكه آندوپلاسمي عبور كنند. ساخت پروتئين‌هاي ترشحي در پروكاريوت‌ها بر روي ريبوزوم‌هاي متصل بر روي غشاي پلاسمايي صورت مي‌گيرد. در اينجا وضعيت ساخت اين پروتئين‌ها توضيح داده مي‌شود. پروتئين‌هاي ساخته شده بر روي شبكه آندوپلاسمي به صورت پيش ساز بوده و قبل از شكل گيري نهايي، پردازش مي‌شوند. پروتئين‌هاي ترشحي در انتهاي آميني يا در مجاورت انتهاي آميني خود حاوي يك توالي اسيدهاي آمينه هيدروفوب هستند كه به نام «پپتيد علامتي» (Signal peptide) ناميده مي‌شود. با وجودي كه پپتيد علامتي پروتئين‌هاي مختلفيكسان نيست ولي  شناسايي آنها به طور معيني صورت مي گيرد. مراحل شناسايي پپتيد علامتي و هدايت سنتز پروتئين از سيتوزول به شبكة آندوپلاسمي به شرح ذيل است:

1- شناسايي توالي علامتي به وسيلة ذره شناساگر علامت يا :(Signal Recognition Particle) SRP در مراحل اوليه بيوسنتز پروتئين، 30-15 اسيد آمينه پپتيد علامتي كه از ريبوزوم خارج شد اين پپتيد به SRP موجود در سيتوزول وصل مي‌شود. SRP كمپلكسي از 6 نوع پروتئين مختلف و يك نوع RNA كوچك با ضريب ته نشنيني S 5 است. با اتصال پپتيد علامتي به SRP بيوسنتز پروتئين به طور موقت متوقف مي‌شود و امكان اتصال ريبوزوم به شبكه آندوپلاسمي ايجاد مي‌شود.

2– اتصال كمپلكس پپتيد علامتي SRP– ريبوزوم به شبكه آندوپلاسمي و ادامه يافتن سنتز پروتئين در داخل لومن شبكه آندوپلاسمي:

با تشكيل كمپلكس پپتيد علامتي –SRP – ريبوزوم و توقف عمل ترجمه، اين كمپلكس به رسپتور SRP كه به پروتئين لنگري (Docking Protein) نيز معروف است و در سطح سيتوزولي غشاء واقع شده، متصل مي‌شود. به دنبال اين اتصال، ريبوزوم به رسپتور ريبوزومي واقع در غشاء شبكه آندوپلاسمي كه تحت عنوان «ترانس لوكون» (Translocon) ناميده مي‌شود، انتقال مي‌يابد. از سوي ديگر SRP آزاد شده و مي‌تواند مجددا به ريبوزوم ديگري متصل شود و آنها را به طرف شبكه آندوپلاسمي بياورد. با اتصال ريبوزوم به رسپتور مربوط در روي شبكه آندوپلاسمي، بيوسنتز پروتئين از سر گرفته مي‌شود. در اين حالت، پپتيد علامتي از طريق كانالي كه توسط پروتئين ترانس لوكون ايجاد شده است، به داخل شبكه آندوپلاسمي وارد مي‌شود.

در مرحله بعد، آنزيم سيگنال پپتيداز (Signal Peptidase) كه يك پروتئين انتگرال غشايي است و در سطح لومني شبكه آندوپلاسمي قرار دارد، پپتيد علامتي را جدا مي‌كند و بقيه پروتئين در حال ساخت به تدريج به داخل شبكه آندوپلاسمي وارد مي‌شود. در نهايت در شبكه آندوپلاسمي و دستگاه گلژي پروتئين ساخته شده گليكوزيله مي‌شود. گليكوزيلاسيون از طريق  اتصال يك گروه اوليگوساكاريدي به وسيلة دوليكول فسفات موجود در سطح سيتوزولي غشاء آندوپلاسمي صورت مي گيرد. دوليكول فسفات در واقع به عنوان پذيرندة -N استيل گلوكز آمين عمل مي‌كند به تدريج گروه اوليگوساكاريدي بر روي آن تشكيل مي‌شود. سپس اوليگو ساكاريدي كه به اين ترتيب تشكيل مي‌شود، از روي دوليكول به روي ريشة آسپارژين پلي پپتيد منتقل مي‌شود. عمل گليكوزيلاسيون ممكن است. همزمان با ساخت پروتئين و يا بعد از اتمام ساخت آن صورت گيرد.

بيوسنتز پروتئين‌هاي سرتاسري يا انتگرال (Integral) غشايي

بيوسنتز اين نوع پروتئينها مشابه بيوسنتز پروتئين‌هاي ترشحي بوده ولي به دليل وجود يك توالي هيدروفوب در پروتئين در حال ساخت كه به نام «توالي متوقف كننده» (Stop-transfer signal) ناميده مي‌شود، انتقال پروتئين از عرض غشاء متوقف مي‌شود و بدين ترتيب توالي فوق در عرض غشاء قرار مي‌گيرد. بعضي از پروتئين‌ها چندين بار از عرض غشاء عبور مي‌كنند. مكانيسم‌هاي اختصاصي مربوط به تعيين موقعيت قرار گرفتن صحيح پروتئين‌ها در غشاء خارج از حوصله اين بحث است.

مهار كننده‌هاي بيوسنتز پروتئين

آنتي بيوتيك هايي كه جنبه درماني دارند

1- استرپتومايسين

آمينوگليكوزيدي است كه اغلب براي درمان عفونت‌هاي قلبي به كار مي‌رود. اين آنتي بيوتيك مانع از اتصال فرميل متيونيل tRNA به جايگاه P كمپلكس آغازگر بيوسنتز پروتئين مي‌شود. اثر اين آنتي بيوتيك بر روي پروتئين S12 از زير واحد S 30 ريبوزومي است. ضمن اينكه اين آنتي بيوتيك باعث اشتباه در قرائت توالي mRNA نيز مي‌شود.

2- تتراسايكلين

آنتي بيوتيك وسيع الطيفي است كه با اتصال به زير واحد S 30 ريبوزوم باكتريايي، مانع از اتصال آمينوآسيل tRNA به جايگاه A مي‌شود.

3- كلرامفنيكل

آنتي بيوتيك وسيع الطيفي است كه به زير واحد S 50 ريبوزومي متصل مي‌شود و موجب مهار واكنش پپتيديل ترانسفراز مي‌شود.

4- اريترومايسين

داراي خاصيت ضد باكتريايي است و با اتصال به زير واحد S 50 ريبوزومي، مانع از واكنش ترانس لوكاسيون مي‌شود.

آنتي بيوتيك‌هايي كه جنبه تحقيقاتي دارند:

آنتي بيوتيك هايي هستند كه جنبه درماني ندارند ولي در كارهاي تحقيقاتي براي مهار بيوسنتز پروتئين به كار مي‌روند.

1- سيكلوهگزيميد (Cycloheximide)

با اتصال به زير واحد S 40 ريبوزومي مانع از واكنش پپتيديل ترانسفراز مي‌شود.

2- پورومايسين (Puromycin)

اين آنتي بيوتيك به دليل شباهت با tRNA حامل تيروزين مانع قرار گرفتن tRNA در جايگاه A مي‌شود. به عبارت ديگر با قرار گرفتن اين آنتي بيوتيك در جايگاه A، آنزيم پپتيديل ترانسفراز، گروه آمين اين آنتي بيوتيك را به گروه كربوكسيل پپتيديل tRNA موجود در جايگاه P وصل مي‌كند و همين امر باعث ختم زودرس بيوسنتز پروتئين مي‌شود.

RNA

26 آوریل 10

محقق : عاطفه ترابی ، مامایی 87

ساختمان شیمیایی و فضایی RNA

RNA ، مخفف اسید ریبونوکلئیک است که یکی از انواع اسید های نوکلئیک میباشد. در داخل سلول ها انواع مختلف ) RNAصرفنظر از انواعی که دارای ساختار های خاص هستند)، بر خلاف  DNA که ساختمان مار پیچ دو رشته ای دارد ، معمولا یک رشته ای ، تقریبا صاف، بدون تا خوردگی و به صورت کلاف است. علت اصلی عدم تشکیل مارپیچ دو رشته ای RNA ،مزاحمت فضایی گروه  OHمتصل به کربن شماره 2-قند ریبوز است،که مانع پیچش لازم میشود.زیرا گروه OH به طرف داخل محور مارپیچ قرار میگیرد و مانع تشکیل فرم پایدار میشود. بنا بر این حتی در مقابل  DNAالگو که دقیقا مکمل RNA است،  RNAنمیتواند به شکل مارپیچ به ان متصل  شود.قند به کار رفته در RNA ریبوز است و در سلختمان آن باز های آلیA،U،C،G وجود دارد.( Uدر RNA و TدرDNA   وجود دارد.)

نقش بیوشیمیایی هر نوع RNA

انواع  RNAشامل : mRNA , rRNA , tRNA , hnRNA , snRNA , scRNA  میباشد.

mRNA:  mRNAها ،  RNAهای پیک هستند که به صورت تک رشته ای میباشند و وظیفه اصلی پروتئین سازی  را بر عهده دارند . زیرا دارای کد های ژنتیکی برای ساخت پروتئین هستند . و بعد از خروج از هسته به ریبوزوم ها متصل شده و در فرایند ترجمه،رشته پلی پپتید را میسازند.

RNA : rRNA ریبوزومی میباشند و اصلی ترین جزء تشکیل دهنده ریبوزوم ها هستند.نام ریبوزوم نیز از ریبو نوکلئیک اسید گرفته شده است.

tRNA: tRNA ها مولکول های RNA  کوچکی هستند که طول انها 75 تا 85 نوکلئوتید است.وظیفه انها انتقال اسید امینه ها به داخل جایگاه خاص ریبوزوم میباشد.به همین دلیل به انها  RNAناقل میگویند.در واقع عمل اصلی ترجمه در پروتئین سازی را  tRNAها بر عهده دارند، زیرا از یک طرف یک کد سه تایی روی  mRNAرا تشخیص میدهند و از طرف دیگر اسید امینه خاص مربوط به این کد سه تایی را حمل میکنند که به زنجیره پلی پپتید اضافه میشود.در داخل سلول های مختلف ، تعداد متفاوتی از  RNAیافت میشود ولی حداقل 20 خانواده از   tRNA ها وجود دارند که هر خانواده یک اسید امینه را حمل میکند.شکل کلی  tRNAبه صورت برگ شبدری میباشد.اتصال اسید امینه به tRNA به وسیله انزیم خاصی به نام امینو اسیل  tRNAسنتتاز انجام میشود

hnRNA: این نوع RNA  ها مخصوص سلول های یوکاریوتی هستند و در داخل هسته قرار دارند.در داخل هسته RNA ها به صورت رشته های حاوی نواحی کد کننده و غیر کد کننده ساخته میشوند.به نواحی کد کننده اگزون و به نواحی غیر کد کننده اینرون می گویند.به این نوع  RNAکه دارای نواحی اضافه است  hnRNA می گویند،که بعد از اتمام فرایند اصلاح،تبدیل به   mRNAمیشود.

snRNA:snRNA  ها قطعات کوچکی ازRNA  هستند که در داخل هسته قرار دارند و وظایف مختلفی را به انها نسبت می دهند.گروهی معتقدند که این RNA ها، همان پرایمر های شروع همانند سازی RNA در سلول هستند  و گروهی دیگر عمل دخالت در فرایند اصلاح  RNAرا به انها نسبت میدهند.گروهی نیز این قطعات را حاصل اینترون ها میدانند.

scRNA:  این نوع RNAها قطعات کوچکی ازRNA  هستند  که در سیتوپلاسم حضور دارند.عمل انها همانند snRNA ها مشخص نیست ولی گروهی از دانشمندان معتقدند scRNA ها به عنوان قسمتی از بعضی انزیم ها عمل می کنند .

مراحل سنتز انواع RNA

در یوکاریوت ها سه نوع انزیم  RNAپلی مراز وجود دارد.که هر کدام از این انزیم ها با انجام عمل رو نویسی از روی  DNAالگو RNA مورد نظر را می سازند.

mRNA: وظیفه اصلی سنتز mRNA بر عهده  RNAپلی مرازII  است.وظیفه این انزیم علاوه بر ساختن mRNA  سنتز تعداد کمی  RNAکوچک مانند  snRNA  نیز می باشد.

rRNA: وظیفه ساخت ان بر عهده  RNAپلی مراز  Iاست.

tRNA: وظیفه ساخت این نوع  RNAبر عهده  RNAپلی مراز   IIIمیباشد.

مراحل تجزیه RNA

همانطور که گفته شد، گروه  OHمتصل به کربن شماره 2-قند ریبوز، مانع پیچش   RNAمیشود،زیرا گروه          OHبه طرف داخل محور مارپیچ قرار میگیرد .همین خاصیت RNA باعث عدم پایداری ان در محیط قلیایی میشود،به طوریکه  RNAدر محیط قلیایی به مونونوکلئوتید ها میشود.در حالیکه  DNAدر محیط قلیایی فقط به صورت تک رشته در میاید و تجزیه نمیشود.

در مورد mRNA باید گفت که پایداری ان کم است به طوریکه گاهی پس از 2 دقیقه بوسیله RNase  ها تجزیه میشود.به همین دلیل استخراج ان مشکل است،گاهی هنوز ترجمه قسمت انتهایی ان تمام نشده که ابتدای ان تجزیه میشود.ولی در یوکاریوت ها با مکانیسم های خاص پایداری ان افزایش یافته است و گاهی به 10 ساعت هم میرسد..

rRNAها نسبت به mRNA ها پایدارترند.همچنین پروتئین های ریبوزومی نیز به انها متصل شده و پایداری انها را بیشتر میکنند و همیینطور باعث عدم تجزیه انها در مقابل RNase  ها میشوند.

کنترل نسخه برداری

غالبا تنظیم بیان ژن در یوکاریوت ها ، هنگام رونویسی است.در یوکاریوت ها، بر خلاف پروکاریوت ها ،انزیم RNA  پلی مراز به تنهایی نمیتواند راه انداز را شناسایی کند.شناسایی راه انداز به کمک پروتئین های مخصوصی به نام عوامل رونویسی صورت میگیرد.عوامل رونویسی متعددند و ترکیب های مختلفی از آنها ایجاد میشود.این ترکیب ها ، نقش های مختلفی را در تنظیم بیان ژن دارند.

گروهی از عوامل رونویسی به راه انداز متصل میشوند و بعد آنزیم  RNA پلیمراز به آنها می پیوندد.در یوکاریوت ها علاوه بر راه انداز معمولا توالی های دیگری ازDNA نیز در رونویسی دخالت دارد که عوامل رونویسی به آنها نیز متصل می شوند.افزاینده بخشی از مولکول DNA است که به کمک عوامل رونویسی متصل به آن،عمل رونویسی را تقویت میکند.افزاینده بر خلاف راه انداز ، ممکن است هزاران نوکلئوتید از ژن فاصل داشته باشد.در این صورت این پرسش مطرح میشود که افزاینده چگونه اثر خود را بر ژن اعمال میکند؟

افزاینده و عوامل رونویسی متصل به آن (موسوم به فعال کننده ) با تشکیل یک حلقه درDNA در کنار RNA پلی مراز و سایر عوامل رونویسی روی راه انداز قرار میگیرند.با قرار گرفتن کلیه این عوامل در کنار هم، عوامل رونویسی که به توالی افزاینده متصل هستند ، میتوانند عوامل رونویسی متصل به راه انداز را فعال کنند.

هسته سلولي

20 آوریل 10

تحقیق : الهه تابش (علوم آزمایشگاهی بهمن 86)

بخش عمده‌ي ماده ژنتيكي سلولهاي يوكاريوتي درون بخش سازمان يافته‌اي به نام هسته جاي دارد. هسته داراي پوشش ومشخصي است كه به دليل قدرت پراش نوري زيادي كه دارد از سالها قبل توسط ميكروسكوپ نوري شناخته شده است .

شكل هسته : در بيشتر سلول‌ها هسته كم و بيش كروي و بيضي شكل است .

محل هسته : در بسياري از سلول‌ها به طورمعمول در وسط سلول قرار گرفته است ولي در هنگام تمايز يافتن سلول هسته به كناره‌هاي سلول رانده مي‌شود.

تعداد هسته :اغلب سلول‌ها داراي  يك هسته هستند ولي بعضي سلول‌هاي جانوري چند هسته دارند .

اندازه هسته : ابعاد هسته  درجانداران مختلف وحتي در يك سلول بر حسب سن سلول متفاوت است .

پوشش هسته : اطراف هسته سلولهاي يوكاريوتي را پوششي شامل غشاي بيروني و دروني و فضاي بين آن پوشانده است .غشاي بيروني و دروني شباهت زيادي  با شبكه‌ي‌آندوپلاسمي‌دارد .

منافذي كه در پوشش هسته وجود دارند گذرگاه‌هاي فعالي براي مبادله‌ي مواد بين هسته و سيتوپلاسم مي‌باشند. شيره‌ي هسته مايعي است كه از نظر كلي شبيه سيتوزول است وحالت اسيدي دارد .

مواد پروتئيني مهمي‌كه در شيره‌ي هسته وجود دارد به 2 گروه تقسيم مي‌شوند :

الف) پرروتئين‌هاي آنزيمي‌كه مهمترين آنها عبارتند از DNA سنتكاز ، RNA سنتكاز وليگازها.

ب) پرروتئين‌هاي ساختماني كه از مهمترين آن‌ها هيستون‌ها هستند.

اسكلت هسته اي : زير بناي پروتئيني دارد و از پروتئين‌هاي خاصي به نام لامين تشكيل شده است . اسكلت هسته اي از 2 شبكه روي هم تشكيل شده است . يكي رشته اي و ديگري دانه اي .

شبكه‌ي اول از پروتئين‌هاي رشته اي ساخته شده ونقش پشتيبان را براي شبكه‌ي دوم دارد .شبكه‌ي دوم از پروتئين‌هاي گوبچه اي ساخته شده كه بين آن‌ها ساختمان‌هاي آنزيمي ‌دخالت كننده در رونويسي وهمانند سازي وجود دارد .

هستك : به صورت يك اندامك درون هسته اي و بدون غشا در شيره‌ي هسته وجود دارد و جايگاه ريبوزوم‌هاست .

كروماتين : تركيب اصلي هسته، كروماتين است كه در حقيقت حالت بسيار كم متراكم شده اي از كروموزوم‌هاست . رويركروماتين ‌ها RNA  , DNA وپروتئين وجود دارد .

فرا ساختمان كروماتيني : رشته‌هاي كروماتيني در هسته‌ي اينتروفازي حالت در هم رفته اي دارند .

كروموزوم‌ها : در برخي باكتري‌ها علاوه بر كروموزوم اصلي كه اغلب ژن‌ها را دارد كروموزوم كوچكي هم كه به طور معمول آن را پلاسمير مي‌نامند قابل تشخيص است .

كرومومرها : از تجمع ماده‌ي كروماتيني به صورت دانه‌هاي كروي ايجاد مي‌شود.

ساختمان اول DNA : مولكول DNA پليمري است كه از اتصال تعداد زيادي مولكول‌هاي دئوكسي ريبونوكلئوتيد تشكيل شده است . اين مولكول‌ها ، بازهاي G , C , T , A هستند كه ترتيب آن‌ها ويژگي يك جاندار را بيان مي‌كند .

ساختمان دوم DNA : درهر مارپيچ ساختماني DNA مولكول‌هاي دئوكسي ريبور و ريشه‌هاي فسفات كه به صورت زنجير يكي پس از ديگري قرار گرفته اند استخوان بندي اصلي مارپيچ را تشكيل مي‌دهند و بازهاي آلي مختلف بر روي استخوان بندي به صورت عمودي اتصال يافته‌اند. دو مارپيچ موازي يكديگر بوده و در مقابل هر يك از بازهاي يك مارپيچ بازمكمل آن كه متعلق به مارپيچ ديگر است قرار دارد .

اطلاعات ژنتيكي كه درتوالي نوكئوتيد‌هاي DNA نهفته است دو وظيفه‌ي اصلي را به عهده دارد :

1)  منبع اطلاعات براي سنتز تمام مولكول‌هاي پروتئيني سلول وموجود زنده مي‌باشد .

2)  اين اطلاعات را به صورت گوارشي به سلول دختر و يا فرزندان موجود زنده منتقل مي‌كند.

همانند سازي ژنتيكي هسته : براي امكان توليد مثل ، انتقال ماده‌ي ژنتيكي جانداران از نسلي به نسل بعد ضروري است .

مبدأ همانند سازي : در مبدأ همانند سازي ، پروتئين‌هاي اتصالي به توالي اختصاصي DNA با يك سري توالي‌هاي DNA تكراري مستقيم ارتباط برقرار ميكنند .

باز شدن DNA : تعامل پروتئين‌ها محل شروع همانند سازي را مشخص كرده وناحيه‌ي كوتاهي از DNA را ايجاد مي‌كند كه براي شروع سنتز رشته‌ي جديد DNA مورد نياز است .

ايجاد چنگال همانند سازي : يك چنگل همانند سازي شامل چهر جزء مي‌باشد كه در طي توالي زير ايجاد مي‌شود :

  1. DNA هليكاز قطعه اي كوتاهي از DNA دو رشته اي مادري را باز ميكند .
  2. سنتزيك مولكول RNA توسط يك پرايماز آغاز مي‌شودكه خود براي شروع سنتز DNA ضروري است .
  3. DNA پليمر از شروع به سنتز رشته‌ي جديد دختر مي‌نمايد .
  4. مولكول‌هاي SSB به SSDNA وتوليد dsDNA مي‌شوند.

شروع وطويل سازي سنتز DNA : شروع سنتز DNA نياز  به آغاز توسط قطه‌ي كوتاهي از RNA دارد . در پستانداران بعد از توليد قطعات زيادي از DNA كه به RNA اتصال دارند كمپلكس همانند سازي شروع به برداشت پرايمر  RNA نموده و شكاف حاصل از اين برداشت با استفاده از داكسي نوكلئوتيدهايي پر مي‌گردد كه جفت باز مناسب ايجاد مي‌كنند .

همانند سازي قطبيت دارد : مولكولهاي DNA دو رشته هستند و دو رشته‌ي آن موازي ناهمسو مي‌باشند . همانند سازي هر دو رشته DNA به طور همزمان صورت مي‌گيرد ولي هر دو رشته DNA نمي‌تواند به طورهمزمان در يك جهت  رشدكنند . با اين وجود يك آنزيم هر دو رشته را در يك زمان همانند سازي ميكند .

در طي همانند سازي بايد دو رشته از هم جدا شده تا هر رشته به عنوان الگويي براي ايجاد پيوندهاي هيدروژني بين بازهاي نوكوئيدي خود وداكسي نوكلئوزيد تري فسفات ورويدي عمل كند . جداسازي اين دو رشته توسط مولكولهاي SSB تسريعمي‌شودكه مولكولهاي پروتئيني اختصاصي براي پايداري ساختمان تك رشته مي‌باشند .

همانند سازي DNA در پروكاريوت از يك ناحيه آغازي و دريوكاريوت‌ها از نواحي متعددي شروع مي‌شود. پس از آنكه با تاثير آنزيم‌ها در ناحيه آغازي پيوندهاي هيدروژني بين دو زنجيره گسسته شد با دخالت DNA پليمرازهايي همانند سازي در دوجهت مقابل شروع شده وتا رسيدن به پايان مولكول حلقوي پيش مي‌رود .

دريوكاريوت‌ها مولكول DNA نواحي متعددي براي  شروع همانند سازي دارد كه از هر ناحيه همانند سازي به صورت سدوجهتي تا رسيدن به 2 ناحيه‌ي پاياني ادامه مي‌يابد .هر ناحيه مستقل همانند سازي در DNA يوكاريوتي را يك رپليكون ميگويند .

شناساندن ناحيه‌آغازي به‌آنزيم‌هاي همانند سازي به عهده پروتئين DNA است كه به اين ناحيه متصل ميشود.  بعد از اينكه 2  رشته اي DNA از هم باز شد همانند سازي شروع مي‌شود .بي ترديد پس از باز شدن دو زنجيره از هم ممانعت به وسيله پروتئين‌هاي SSBP انجام مي‌شود . اين پروتئين به علاوه بر‌آنكه از پيوستند و زنجيره باز شده‌ي مولكول DNA ممانعت ميكنند، از پيوند نوكلئوتيدهاي هر زنجيره هم جلوگيري مينمايند .

آنزيم‌هاي موثر درهمانند سازي :

1-  آنزيم‌هايي كه در رهايي DNA از شبكه هيستون‌ها در پروكاريوت‌ها و رهايي DNA از هسيتون‌ها دريوكاريوت‌ها دخالت دارند . عبارتند از متيلازها، استيلازها، وفسفريلازها

2-  توپرايزومرازها : اين آنزيم‌ها براي تشخيص موقعيت فضايي مولكول DNA ، باز كردن مارپيچ مضاعف وحتي گسستن پيوندها درهمان ابتداي همانند سازي دخالت دارند .

3-  هليكازها : انزيمهايي هستند كه مسئول باز كردن مارپيچ DNA از راه گسستن پيوندهاي هيدروژني بين دو زنجيره هستند . و براي عمل خود نياز به انرژي ATP دارند.

4-  DNA پليمرازها : اين‌آنزيم‌ها براي كاتاليز سنتز مولكول DNA نيمه حفاظتي كه در آن يك رشته‌ي DNA نقش قالب را به عهده داشته و بتواند رشته‌ي ديگر را بسازد فعاليت دارند . سه نوع آنزيم DNA پليمراز وجود دارد كه از بين آن‌ها DNA پليمراز III مهم ترين نقش را درهمانند سازي ه عهده دارد.

5-  DNA ليگاز : اين‌آنزيم نقش مهمي در پيوند بين قطعات DNA به عهده دارد و از اين رو آن را DNA ليگاز مي‌نامند .

6-  DNA ژيراز : شكستن و تشكيل پروند فسفوري استر رشته‌ي DNA

فرضيه‌ي همانند سازي DNA :

DNA نوساخته شده توسط پيوندي كووالان به يك رشته‌ي كوتاه RNA متصل است و اين رشته كوتاه RNA نقش پيشگام را در سنتز DNAبه عهده دارد .

يك‌آنزيم RNA پليمراز خاص يك رشته‌ي كوتاه RAN را در انتهاي يكي از رشته‌هاي DNA قالب ، سنتز  مي‌نمايد . پريماز بر خلاف DNA پليمراز نيازي به يك نوكلئوتيد آغازي ندارد . عامل هيدروكسيل كه در انتهاي رشته‌ي RAN وجود دارد نقش آغاز كننده‌ي سنتز DNA جديد را به عهده دارد .

درهنگام باز شدن مارپيچ دوتايي در يك DNA حلقوي يك وضعيت خاصي رخ مي‌دهد . بدين ترتيب كه در اثر باز شدن دو رشته‌ي DNA، درمكان دو شاخه‌ي همانندسازي ، مولكول DNA مادر باسرعتي حدود صد دور در ثانيه به دور خود ميچرخد واين چرخش  كلافي درهم پيچيده را به وجود مي‌آورد. باز شدن مارپيچي زماني مي‌تواند ادامه داشته باشدكه كلاف DNA باز شده وبه حالت اول  برگردد . از اينرو يك‌آنزيم چرخش دهنده مولكولي كه بتواند مولكول DNA مادر را به حالت اول خود برگرداند . لازم به نظر مي‌ايد .اين‌آنزيم DNA ژيراز نام دارد كه عمل خود را با گسستن و دوباره پيوند دادن يوندهاي فسفودي استر انجام مي‌دهد .

سپس يك رشته به عنوان الگو قرار گر فته و بازهاي موجود در سيتوپلاسم مقابل رشته‌ي قديم قرارگرفته و رشته‌ي جديد ساخته مي‌شود. براي همانند سازي سه مرحله آغاز، طويل شدن و پايان  درنظر ميگيرند كه ردر يافته‌هاي يوكاريوتي وپروكاريوتي مشابه است .

منابع :

كتاب زيست شناسي سلولي ملكولي ؛ تأليف دكتر شريعت زاده

كتاب بيوشيمي‌هارپر؛ چاپ 2008

كتاب بيوشيمي‌عمومي‌؛ نوشته ملك نيا شهبازي (جلد اول)

تنظیم بیان ژن

17 آوریل 10

تنظیم بیان ژن که کار تحقیقی خانم سحر شمسی بوده است …

دستگاهی پیچیده شامل حدود 50 پروتئین منحصر به فرد وظیفة رونویسی دقیق و قابل تنظیم از ژن های یوکاریوتی را به عهده دارد . RNA پلیمراز (پلیمرازهای I,II,III به ترتیب برای ژن های دستة III, II ,I ) اطلاعات موجود در رشتةه الگوی DNA را به صورت TNA رونویسی می کنند . برای شروع کردن رونویسی از محل صحیح ، این پلیمرازها باید محل خاصی را در پروموتر شناسایی کنند . RNA پلیمرازعای یوکاریوتی بر خلاف یورکایوت ها ، به تنهایی ، ناتوان از تشخیص توالی های پیشبرد از سایر مناطق DNA هستند  ، بنابراین پروتئین های دیگر وجود دارند که متصل شده این آنزیم به پروموتر خاص و همچنین تشکیل پیش از شروع را تسهیل می کنند . گروه دیگری از پروتئین ها به نام کمک فعال گرها با تعامل با فعال کننده های رونویسی که به عناصر بالادست DNA اتصال می یابند ، به تنظیم سرعت آغاز رونویسی کمک می کنند .

برخلاف تصورات ابتدایی که TFIID را یک پروتئین واحد فرض می کردند ، شواهد مهم ، منجر به این کشف مهم شدند که TFIID در حقیق کمپلکس متشکل از TBP و هشت TAF است . TAF ها برای این رونویسی تقویت شده با فعال گرها ضروریند . هنوز مشخص نیست که آیا یک شکل TFIID وجود دارد یا چند شکل که در آنها مجموعة TAF های همراه با TBP فوق دارد . این موضوع قابل قبول به پیشبردهای گوناگون متصل شوند، شواهد و بررسی اخیر هم این نکته را تأیید می کنند که این امر ممکن است عامل فعال شدن انتخابی میشهود در پروموترهای مختلف قدرت متفاوت پروموترهای معین باشد . اغلب TAF ها را کمک فعالگر می نامند چون اثر فعالگرها نیاز دارند بنابراین سه گروه فاکتور رونویسی در تنظیم ژن های دستة II نقش دارند : فاکتورهای پایه ، کمک فعال گرها ، فعال گرها سرکوبگر سوالی که اهمیت کلیدی دارد این است که گروه های پروتئینی مذکور برای کنترل محل رونویسی ، چگونه تعامل می کنند .

مناطق کد کنندة DNA که رونوشت آنها در نهایت به شکل یک مولکول واحد mRNA در سیتوپلاسم ظاهر می شود . معمولاً در ژنوم یوکاریوت ها به وسیله توالی هایی از DNA غیر کد کننده کسسته شده اند . بنابراین رونوشت اولیه یا HnRNA شامل توالی هایی از RNA است که باید طی فرایند (پردازشmRNA) برداشته شوند . در جریان این فرایند ، مناطق کدکننده مناسب ، به هم می چسبند و mRNA بالغ را می سازند . به انی توالی ها یا اینترون گفته می شود . حداقل یک اینترون در اکثر توالی های مرتبط با mRNA ها در ژنوم ( و در نتیجه در رونوشت اولیه) وجود دارد . اینترون ها در بیشتر موارد بسیار طولانی تر از مناطق پیوستة کد کننده (اگزون ها) هستند .

اوپرون لاکتوز شامل سه ژن ساختاری کنار هم است . ژن LacZ رمز کنندة گالاکتوزیداز است . گالاکتوزیداز مشتمل بر چهار زیر واحد یکسان است که هر کدام حاوی 1021 اسید آمینه می باشند . ژن LacY پرمه از را رمز می کند که پروتئینی با 275 اسید آمینه بوده و در غشای سلول در انتقال قندها از جمله لاکتوز از خلال غشاء شرکت می کند . ژن LacA ، گالاکتوزید ترانس استیلاز را رمز می کند که آنزیمی 275 اسید آمینه بوده و یک گروه استیل را از استیل CoA به گالاکتوزید منتقل می کند . از بین سه پروتئین فوق ، تنها گالاکتوزیداز در یک مسیر متابلویکی شناخته شده شرکت می کند . پرمه از به لاکتوز کمک می کند تا از عرض غشای سلولی عبور می کند . ترانس استیلاز ممکن است با سم زدایی و واکنش های دفع آنالوک های غیر متابلولیکی گالاکتوزیدها در ارتباط باشد .

اوپرون تریپتوفان شامل پنج ژن ساختمانی است که رمزکننده این سه آنزیم می باشند (2 ژن مسئول دو زیر واحد مختلف از یکی از آنزیم ها هستند) . در قسمت بالا دست این مجموعه ژنی ، پروموتری وجود دارد که رونویسی را آغاز کرده و یک اوئپراتوری نیز وجود دارد که یک پروتئین رپرسور را با یک ژن جداگانه trpR رمز می نماید . رونویسی از اپرون لاکتوز معمولاً در حالت خاموش است (یا مهار شده است) ، مگر این که با یک مولکول فعال کننده کوچک القاء شود . از سویی دیگر اوپرون تریپتوفان همواره فعال بوده و یا مهار از روی آن برداشته شده است ، مگر این که با مولکول کوچکی به نام کمک سد کننده مهار گردد . این مهار کننده درمورد اوپرون تریپتوفان ،خود اسید آمینه تریپتوفان است .

بیوسنتز تریپتوفان هم با میزان ساخت و هم با فعال شدن آنزیم های کاتالیز کننده مسیر تنظیم می شوند . برای مثال آنترانیلات سنتتاز که نخستین مرحله این مسیر را کاتالیز می کند ، شامل دو زیر واحد رمز شده به وسیله ژن های trpE , trpD بوده و فعالیت آنزیمی آن با مهار پس نورد تنظیم می گردد . این یک مسیر کوتاه از تنظیم نخستین مرحله در یک راه متابولیکی است . پریتوفان می تواند به یک جایگاه آلوستریکی روی آنترانیلات سنتتاز متصل گشته و فعالیت آنزیمی آن را مهار کند. بنابراین همان طور که غلظت تریپتوفان افزایش مییابد ، آنترانیلات سنتتاز را مهار می کند و هم چنین تریپتوفان یک کمک سد کننده است و رونویسی اوپرون تریپتوفان را خاموش می کند . مهار پس نورد ، یک روش کنترلی کوتاه مدت با یک اثر فوری بر روی راه متابلولیکی است ، در حالی که بازدارندگی در زمانی طولانی تر رخ می دهد ، اما اثر بیشتری بر روی مهار رونویسی دارد .

منبع تحقیق :

بیوشیمی دولین مولف : توماس دولین   – مترجم  : جواد محمد نژاد و رویا شریفی ویرایش ششم نوبت چاپ : 1387

رونویسی DNA

17 آوریل 10

و خلاصه ی رونویسی کاری از آقای محمد سعید سعیدی

سلول­های پروکاریوت فقط یک نوع RNA پلیمراز دارند. (RNA پلیمراز پروکاریوتی، پروتئینی است؛ که تمام مراحل فرایند رونویسی را انجام می­دهد.)

سلولهای یوکاریوتی دارای سه نوع RNA پلیمراز هستند:

RNA پلیمراز I: رونویسی از ژن­های rRNA

RNA پلیمراز II: رونویسی از پیش ساز­های mRNA و برخی RNA های کوچک

RNA پلیمراز III: رونویسی از ژن­های tRNA و نیز بعضی دیگر از RNA های کوچک

مراحل فرایند رونویسی

بر اثر فرآیند رونویسی mRNA ساخته می­شود مهم است بدانید که: تمام DNA رونویسی نمی­­گردد و فقط بعضی از قسمتهای DNA رونویسی می­گردد( قطعاتی از DNA که به صورت mRNA رونویسی می­گردند ژن نام دارند.) فرآیند رونویسی در سلول­های یوکاریوت کمی پیچیده­تر از سلول­های پروکاریوتی است. تنها یکی از دو زنجیره DNA رونویسی می­گردد( ولی همیشه همان زنجیره DNA رونویسی نمی­گردد. به طوری که برای بعضی از ژن­ها یک زنجیره و برای ژن­های دیگر زنجیره دیگر، رونویسی می­گردد.

پروموتر:

قسمتی از ژن یا مولکول DNA (بخشی تنظیمی ژن) است که امکان آغاز صحیح رونویسی را به RNA پلی مراز می دهد.

محل راه انداز: درست در قبل از محلی قرار گرفته که رونویسی از آنجا آغاز می گردد. (در نزدیکی آغاز رونویسی)

جایگاه آغاز رونویسی: اولین نوکلئوتیدی که از DNA رونویسی میگردد. (طبق قرارداد آن را با 1+ نشان میدهند.)

نکته:

هنگامیکه RNA پلی مراز با ناحیه راه انداز بر هم کنش اختصاصی و محکمی برقرار می کند، DNA دو رشته ای را در این محل از هم باز می کند، که اصطلاحا این ساختمان را حباب رونویسی میگویند.

مرحله طویل شدن زنجیره­ی RNA :

  • آنزیم RNA­پلی مراز روی مولکول DNA (روی یکی از رشته های DNA ) حرکت می کند.
  • آنزیم RNA پلی مراز در مقابل هر یک از دئوکسی ریبونوکلئوتیدهای  DNA ، ریبونوکلئوتیدهای RNA مکمل را قرار می دهد.
  • آنزیم RNA پلی مراز هر ریبونوکلئوتید جدید را به ریبونوکلئوتید قبلی متصل می کند. (پیوند فسفودی­استر)

نکته:

در فرایند رونویسی قواعد جفت شدن رعایت میشود و فقط یک تفاوت وجود دارد:

در مقابل دئوکسی ریبونوکلئوتید آدنین دار (A) در DNA ریبونوکلئوتید اوراسیل­دار (U) در  RNA قرار میگیرد.

مرحله پایان رونویسی:

  • آنزیم RNA پلی مراز از جایگاه پایان رونویسی عبور کرده و از آنجا رونویسی می کند.
  • جدا شدن RNA پلی مراز، DNA و mRNA تازه ساخته شده از یکدیگر.
  • آزاد شدن mRNA برای مرحله ترجمه.

مقایسه فرآیندهای رونویسی و همانندسازی:

شباهت:

در هر دو مکانیسم از دئوکسی ریبونوکلئوتیدهای DNA به عنوان الگو برای ساخت مولکول جدید استفاده می شود.

تفاوتها:

1-   در همانندسازی DNA ساخته میشود ولی در رونویسی RNA ساخته می شود.

2-   در همانندسازی هر دو رشته DNA به عنوان الگو مورد استفاده قرار می گیرد ولی در رونویسی فقط یکی از رشته های DNA الگو قرار می گیرد.

3-   در رونویسی همزمان تعداد زیادی RNA از روی DNA ساخته میشود.

همانند سازی و ترمیم DNA

17 آوریل 10

خلاصه مطلب به شرح زیر است :

آنزیمهای پلیمراز

آنزیمهایی هستند که پلیمر شدن زنجیره‌های پلی‌نوکلئوتیدی را کاتالیز می‌کنند. تا کنون سه نوع آنزیم پلیمراز به نامهای Ι و ΙΙ و ΙΙΙ جداسازی و مشخصات آنها ارائه شده‌اند. از بین آنها آنزیم پلیمراز ΙΙΙ نقش اصلی را در سنتز DNA دارد. از خصوصیات مهم آن ، این است که منحصرا نوکلئوتیدها را در جهت ‘5 به ‘3 بهم متصل می‌کنند و در جهت عکس نمی‌تواند عمل کند. آنزیم پلیمراز ΙΙ نیز در مرحله‌ای از سنتز DNA وارد شده و سنتز را در جهت ‘3 به ‘5 پیش می‌برد. و آنزیم پلیمراز I عمل ترمیم همانند سازی را انجام می‌دهد.

آنزیم هلیکاز

این آنزیم به مولکول DNA دو رشته‌ای متصل شده و با عمل خود موجب باز شدن دو رشته از یکدیگر می‌شود.

آنزیم لیگاز

در مرحله‌ای از سنتز DNA وارد عمل شده و دو رشته DNA را بهم پیوند می‌دهد.

آنزیم پریماز

آنزیمی است که در ساختن قطعه کوچک RNA پرایمر ، هنگام همانند سازی وارد عمل شده و نوکلئوتیدهایی از نوع اسید ریبونوکلئوتید را به یکدیگر متصل می‌کند. تعدادی پروتئینهای ویژه وجود دارند که پس از باز شدن دو رشته DNA از یکدیگر به محلهای باز شده متصل شده و مانع اتصال مجدد دو رشته به یکدیگر می‌شوند.

آنزیم های خاصی باعث ایجاد ((شکافهایی))در یکی از مارپیچ مضاعف باز شده می شود و به این ترتیب امکان ادامه یافتن روند باز شدن مارپیچ فراهم می گردد. آنزیم های باز کننده شکافها DNA  توپوایزومراز نامیده می شود.

کمپلکس DNA پلیمراز

تعدادی از مولکول های مختلف dna پلیمراز در همانند سازی شرکت دارند.این مولکول ها سه خاصیت مشترک دارند

-طویل شدن زنجیره

-پیشرفت

-تصحیح

پلیمراز 2 بیشتر با تصحیح و ترمیم ارتباط دارد . پلیمراز 1 سنتز زنجیره را بین قطعات اکازاکی واقع بر رشته دنباله رو دنبال می کند

مناطق غیر طبیعی DNA چه بر اثر خطا در نسخه برداری و چه بر آسیب DNA طی سه مکانیسم جایگزین می شوند

ترمیم بد

ترمیم با خارج کردن باز

ترمیم با خارج کردن نوکلئوتید

آنزیم تلومراز

19 مارس 10

آنزیم تلومراز در مراحل تقسیم سلول و حفاظت از کروموزومها نقش مهمی دارد برای اطلاعات بیشتر در سایت ویکی پدیا اینجا را کلیک کنید.

آزمایشات DNA برای بررسی علت مرگ توتانخامون

19 مارس 10

پس از سه سال آزمایشات DNA و سی تی اسکن بر روی جسد مومیائی توتانخامون، علت مرگ وی مشخص گردید. بر اساس این آزمایشات مشخص شد که وی از عوارض ناشی از شکستگی پا رنج میبرده است که پس از ابتلا به مالاریا، این عوارض تشدید شده و نهایتا منجر به مرگ وی گردیده است. با این کشف به بحث های فراوان در مورد علت مرگ این فرعون مصر پایان داده شد. اخبار مربوط به این کشف علمی چهارشنبه گذشته در مجله انجمن پزشکی آمریکا (JAMA) منتشر گردید. در این تحقیقات همچنین مشخص شد که توتانخامون از سندرم مارفان نیز رنج میبرده است. سندرم مارفان نوعی اختلال در بافت پیوندی است. همچنین به نظر میرسد که وی مبتلا به بیماری کهلر(Kohler’s disease) هم بوده است. در این بیماری جریان خون به پاها کاهش یافته و بتدریج استخوانهای پا تحلیل میرود.  توتانخامون در 3300 سال قبل مبزیست. وی در سن ده سالگی فرعون مصر گردید و مرگ وی در 19 سالگی بوده است بدین ترتیب حکومت وی 9 سال بطول انجامید. توتانخامون تحت تعالیم حضرت یوسف،  به خدای یکتا ایمان آورد. توتانخامون مردم مصر باستان را از پرستش خدایان متعدد منع کرد و یکتاپرستی را برای آنها برگزید.

برای مطالعه متن کامل مقاله در مجله JAMA اینجا را کلیک فرمائید.



DNA

18 مارس 10

محقق : زینب حمزه لو-علوم آزمایشگاهی

DNA مارپیچی دو رشته ای

از نیمه ی قرن 20 تا کنون که DNA به عنوان حامل اطلاعات ژنتیکی شناخته شد تلاش برای مشخص شدن اساس ساختاری ذخیره ی اطلاعات تشدید شد . ولی چند تصور اشتباه پیشرفت را کند کرد . جدی ترین آنها مشاهدات آزمایشگاهی اشتباهی بود که DNA را دارای مقادیر یکسانی از هر یک از چهار نوکلئوتید (دی اکسی آدنوزین، دی اکسی گوانوزین، دی اکسی سیتیدین و دی اکسی تیمیدین )  می دانستند .

آزمایشات صناعی و پراش اشعه ی X منجر به پذیرفتن ساختار خطی پلی نوکلئوتید برای DNA شد . با این حال ساختار سه بعدی  DNAهنوز به صورت یک معما باقی ماند . سه بخش از اطلاعات برای استنتاج ساختار DNA لازم بود . اولی تعیین می کرد که DNA دارای مقادیر یکسان از چهار نوکلئوتید نبوده و در موجودات مختلف دارای مقادیر متغییری است با این حال مشخص شد که مقدار دی اکسی آدنوزین همیشه برابر با دی اکسی تیمیدین است و مقدار دی اکسی گوانوزین همیشه برابر با دی اکسی سیتیدین می باشد . (dA  با dT  و dG  با dC ) .

دومین مسئله که ناشی از نتایج اشعه ی X  بود نشان داد که DNA دارای ساختار مارپیچ دو رشته ای است و تقارن موجود بیان می کرد که رشته های پلی نوکلئوتیدی به صورت غیر هم سو با یکدیگر جهت دهی شده اند . مطلب سوم این بود که نوکلئوبازها به حالتهای توتومری کتو و آمین بودند نه به حالتهای انول و ایمین . توتومرها ، ایزومرهای مولکولی هستند که فقط موقعیت یک اتم هیدروژن در آنها متفاوت است . هر چهار نوکلئوباز دارای دو یا تعداد بیشتری از حالتهای توتومری هستند که با یکدیگر در حال تعادلند . ارجاع نادرست ساختار توتومری غالب موجب شده بود که محققان سعی کنند جفت بازهایی را با استفاده از الگوهای اتصالات هیدروژنی نادرست ایجاد کنند .

ساختاری که در سال 1953 توسط واتسون و کریک برای DNA  مارپیچ دورشته ای پیشنهاد شد به دلیل سادگی و تقارن آنها مورد توجه قرار گرفت . علاوه بر این ، این ساختار پیشنهادی همه ی اطلاعات ساختاری موجود در DNA را توصیف کرده و منجر به ارائه ی فرضیه هایی درباره ی مکانیسم نگهداری اطلاعات ژنتیکی گردید . مارپیچ دو رشته ای واتسون- کریک می تواند به صورت دو رشته ی پلی نوکلئوتیدی مارپیچی راست گرد حول یک محور مشترک در نظر گرفته شود . رشته ها از طریق اتصال پیوندهای هیدروژنی که در لبه های هیدروفیلیک بازها تشکیل می شوند فشرده می شوند . گروه های H-N نوکلئوبازها دهنده های پیوند هیدروژنی خوبی بوده و جفت الکترونهای روی اکسیژن های دارای هیبرید SP2 گروه های C=O و نیتروژنهای گروه های – N = گیرنده های پیوند هیدروژنی هستند . جفت شدن زمانی صورت می گیرد که یک گیرنده و یک دهنده در موقعیتی قرار گرفته باشند که پیوند هیدروژنی تشکیل دهند این پیوندها بین واحدهای پورین در یک رشته و واحدهای پیریمیدین در رشته دیگر صورت گرفته و جفت شدن دهنده ها و گیرنده های پیوند هیدروژنی دونوع جفت باز تشکیل می دهد : آدنین – تیمین و گوانین – سیتوزین .

یک پیامد مستقیم از خصوصیات پیوندهای هیدروژنی این است که DNA دو رشته ای ( dsDNA ) باید دارای نسبت هایی از نوکلئوزیدها باشد که متناسب با مشاهدات آزمایشگاهی باشد ( dT=dA وdC=dG ) . ارتباط بین بازهای رشته های مخالف در مارپیچ دورشته ای به عنوان مکمل بودن توصیف می شود . بازها مکمل یکدیگرند چون هر نوکلئوباز یک رشته از طریق پیوندهای هیدروژنی با باز رشته ی دیگر جفت می شود . برای مثال هر آدنینی که به طرف محور مارپیچ دورشته ای بیرون زده است یک تیمین باید در رشته ی مخالف قرار گرفته و با ایجاد پیوند هیدروژنی به صورت کامل فضای بین رشته ها را پر نماید . نه سیتوزین و نه گوانین به صورت کامل و دقیق ، نمی توانند فضای موجود در عرض آدنین را که از طریق پیوند هیدروژنی موجود در عرض رشته ها پر می شود تکمیل کنند .

این خصوصیات پیوندهای هیدروژنی است که توالی بازیک رشته کاملا با رشته ی دیگر مکمل است . بخش خارجی مارپیچ دورشته ای از اسکلت فسفات – قند اجزای آن تشکیل شده است . پلی نوکلئوتیدها به دلیل قطبیت ذاتی ساختارهای غیر متقارن هستند . دو رشته در جهت مخالف ردیف می شوند . اگر دو نوکلئوباز مجاور در یک رشته – مثلاً تیمین و سیتوزین – در جهت 3َ   <-   5َ به هم متصل شوند ، نوکلئوبازهای مکمل آنها در رشته ی دیگر یعنی آدنین و گوانین در جهت  5َ  <-   3َ به هم متصل می شوند . پیچش های بین دو رشته ی نا هم سو ، ساختاری ایجاد می کند که دارای دو شکاف بین اسکلت قند – فسفات است . شکاف بزرگ خیلی پهن تر از شکاف کوچک است . این تفاوت حاصل ساختار هندسی جفت بازهاست : پیوندهای گلیکوزیدی بین بازها و پنتوز اسکلت مستقیماً در جهت مخالف هم قرار نگرفته اند بلکه به سمت شکاف کوچک جا به جا شده اند . توالی نوکلئوتیدی DNA می تواند بدون جدا کردن مارپیچ دو رشته ای ، از طریق این شکاف ها تشخیص داده شود .

هر باز همیشه اتم های یکسانی را داخل هر شکاف مارپیچ دو رشته ای نشان می دهد . بنابراین این اتم ها یک ابزار مهم برای تشخیص توالی خاص DNA از طریق پروتئین و مولکولهای به وجود می آورند .